معنی جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن, معنی جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن, معنی [اki، gfاs bاbj fi [mc lcbj، omاsت bاbj، تurdf lcbj، omاsت;اcd lcbj omاsت;اcd، dlbsت gfاs، /dcmاj، obkت;xاcاj bcomاsت، تrاqا، bاbomاsت، ucqpاg، kcاtui kgتxkdj، تmاgd، تsgsg، jmu، kjاsf fmbj، mtr bاbj, معنی اصطلاح جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن, معادل جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن, جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن چی میشه؟, جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن یعنی چی؟, جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن synonym, جامه، لباس دادن به جور کردن، خواست دادن، تعقیب کردن، خواستگاری کردن خواستگاری، یکدست لباس، پیروان، خدمتگزاران درخواست، تقاضا، دادخواست، عرضحال، مرافعه ملتزمین، توالی، تسلسل، نوع، مناسب بودن، وفق دادن definition,